دستم نمىرسد که دل از سینه بر کنم / بارى علاج شوق، گریبان دریدن است -
شــاهـد
توکز سرای طبیعت نمی روی بیرون / کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد -
ابوالحسن
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت / عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت -
شــاهـد
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد /حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد -
صاحب
دوای تودوای توست حافظ/لب نوشش لب نوشش لب نوش -
نیار
دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند؟ / پنهان خورید باده که تکفیر می کنند -
ابوالحسن
در هجر جمال دوست تا آخر عمر/قلب تو دگرگون و پریشان باشد -
مشکات
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا -
نیلوفر
آید آن روز که در باز کنی پرده گشایی / تا به خاک قدمت جان و سر خویش ببازیم -