دستم نمىرسد که دل از سینه بر کنم / بارى علاج شوق، گریبان دریدن است -
شــاهـد توکز سرای طبیعت نمی روی بیرون / کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد -
ابوالحسن دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت / عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت -
شــاهـد تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد /حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد -
صاحب دوای تودوای توست حافظ/لب نوشش لب نوشش لب نوش -
نیار دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند؟ / پنهان خورید باده که تکفیر می کنند -
ابوالحسن در هجر جمال دوست تا آخر عمر/قلب تو دگرگون و پریشان باشد -
مشکات دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا -
نیلوفر آید آن روز که در باز کنی پرده گشایی / تا به خاک قدمت جان و سر خویش ببازیم -