چهره ی گل باغ و صحرا را گلستان میکند
دیدن مهدی(ع) هزاران درد درمان میکند
مدعی گوید که با یک گل نمیروید بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان میکند
(بر قامت دلربای مهدی(ع) صلوات)
شب های بلند بی عبادت چه کنم،طبعم به گناه عادت کرده چه کنم،دوستان همه گویند خدا می بخشد گیرم که خدا بخشید زخجالت چه کنم.
در کشور های مختلف و به طور مشخص در کشورهای شرقی , کارناوال بسیار مرسوم میباشد, وحتی میتوان گفت که یک آیین نمایشی است که از گذشتگان به ارث رسیده است.در ایران نیز همه سالِ در ماه محرم در شهر های مختلف , مردم معتقد و داغ دار به منظور هم دردی با اسرای کربلا کارناوالهای فراوانی را راه میاندازند, که در جامعه شیعی مشهور به دسته است.این دسته های عزاداری که به شدت هم از سمت عقلای به اصطلاح روشن فکر (چه دینی و غیر دینی) مورد انتقاد میباشد نتنها یک عمل با معنی بلکه یک اتفاق یا جشنواره نمایشی است که همه سالِ از قرن ها پیش در ایران و دیگر کشورها به تقلید از ایرانیان انجام میشود وعجبا با وجود این همه رسانه و جشنواره های بی تماشاگر تئاتر, سید و سالار شهیدان جشنواره ای را راه میاندازد که بیشترین تماشاگر را در جهان دارد.حضور زنان ومردان در این ایام سوگواری در خیابان ها شاهد این مدعاست.در جای جای ایران به فراخور ادوات موسیقی سنتی آن منطقه مردم با ایمان نمایش هایی را در دل تاریخ برای سید شهیدان ترتیب داده اند و همین باعث شده است تا روز به روز وسال به سال این فرهنگ بیشتر وبیشتر تبلیغ شود تا امروز حسین دراوج باشد و این چیزی نیست جز کار فرهنگی همان مردم عامی.دمام زنی در جنوب .نخل در مرکز .چوب زنی در شمال غرب .راه اندازی دسته در جای جای ایران و...همه وهمه آیین های نمایشی این مرز و بوم هستند که مردم هنرمند ایران نادانسته با محتوایی عمیق سوار بر رسانه های خود کرده اند تا امروز حسین بعد از 1300سال هنوز فرهنگش تک فرهنگ پیروز عالم باقی بماند و چه کرد حسین با آن عظیم ترین کار هنری خودش در کربلا...حسین هنرمند ترین مرد جهان است که هنوز اورا تقلید میکنند وهنوز مردم میبینند تعزیه هارا.
در این مجال نمیخواهم به آیین های فراوان ایران تک تک اشاره کنم اما قصد دارم در حد توانم توضیح دهم که اساسا در پشت عملکردی نمایشی مانند دسته چه تفکری خوابیده است.
علمی که در پیشانی هییت حرکت میکند( که به اشتباه نماد علم حضرت عباس نامیده میشود) سرهای بریده ایست که بر نیزه میباشند و آن تیغه بلند تر نماد نیزه ای است که سر امام حسین بر روی آن بوده است.درواقع در پیشانی کاروان اسراسرها حرکت میکردند که برخی کتلها یا علم پرچمهای بلند نیز همان نماد سرهای بریده است.در پشت آنها دسته ای زنجیر زنان در دو ردیف حضور دارند که تمثیلی است از اسرای دشت نینوا که به شام برده میشوند.در روایات آمده است که امام سجاد در این مدت از زنجیری که بر گردن مبارکشان بوده است بسیار آسیب دیده اند که می توان گفت زنجیر زدن به شکل نمادین همدردی با آن امام ودیگر اسرای دشت نینوا میباشد.گروه نوازنده در واقع همان طبل زنانی هستند که در زمان چرخاندن اسرا درشهرها برای جمع کردن مردم بر طبل میکوبیدند و جارچی توضیح میداد که آنان که هستند وازکجا آمده اند ودلیل اسارت آنها چیست.در واقع مداح هییت در اینجا همان جارچی است.
آری مداح از مصیبت اسرا میگوید و طبالها مردم را خبر میکنند تا ببینند نمایش آیینی یا کارناوال یا دسته ی اسرای کربلا را.
هاشم تفکری بافقی
ازدواج موقت» یا همان متعه مقولهای است که این روزها درمیان افراد جامعه طرفداران و البته منتقدان متفاوتی دارد. این ازدواج در کنار ازدواج دایم مطرح شده است. این دو نوع ازدواج اشتراکات و افتراقاتی زیادی دارند، آنچه که در درجه اول این دو نوع ازدواج را از هم متمایز مىکند، زمان پایداری آنهاست. همچنین در ازدواج دایم، زن و شوهر از یکدیگر ارث مىبرند اما در ازدواج موقت اینگونه نیست. مهریه هم در ازدواج دایم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهریه موجب بطلان عقد است و در ازدواج دایم عقد باطل نیست.
اکثر کارشناسان معتقدند که در شرایط کنونی ازدواج موقت به راهی برای تنوعطلبی برخی افراد تبدیل شده که در آن اکثرا بیشتر مردان متاهل به آن علاقه نشان دادهاند تا مجردها. برخی از آنها همچنین با تاکید بر تاثیرات مثبت ازدواج موقت در کاهش آسیبهابی اجتماعی، تسهیل شرایط و تغییر دیدگاه جامعه در این باره را موثر در گسترش آن به عنوان یک ابزار کاهش دغدغههای اجتماعی میدانند.
نائب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در این باره گفت: ازدواج موقت راهی برای کاهش تجاوزهاست و میتواند موجب ساماندهی برخی از افرادی که شرایط ازدواج برای آنها فراهم نیست شود و ما دیگر شاهد بسیاری از آسیبهای اجتماعی نباشیم.
رضا رحیمی نسب در گفتوگو با ایسنا افزود: وقتی بحث مسائل اجتماعی پیش میآید ما باید از منیت و شخصیت خود گذر کرده و جامعه را در نظر بگیریم. وی با بیان اینکه متاسفانه در جامعه نمیتوان منکر وجود ارتباطات نامشروع شد، ادامه داد: متاسفانه دختر و پسر و مردان و زنانی در جامعه وجود دارند که ارتباطاتی نامشروع دارند و این مهم به لحاظ بهداشتی، روانی و اخلاقی می تواند برای جامعه مخاطره آمیز باشد.
وقتی شرایط ازدواج دایم فراهم نیست ازدواج موقت راهگشاست. وی با تاکید بر اینکه هر فردی نمیتواند مبادرت به ازدواج موقت کند، افزود: اگر محلی برای دفاع از حقوق و شرایط اجتماعی زن وجود داشته باشد ازدواج موقت نه تنها برای بانوان مشکلی ایجاد نمیکند بلکه شرایطی را ایجاد خواهد کرد که به برخی ارتباطات نامشروع خاتمه یابد.
وی متذکرشد: اصولا ازدواج چه دایم و چه موقت برای جلوگیری از آلودگی و فساد در جامعه است، اما به دلیل عدم فرهنگسازی، هرگاه صحبت از ازدواج موقت می شود مردان زن دار و متاهل تمایل بیشتری نسبت به مجردها از خود نشان میدهند که این نوع ازدواج ها باعث از بین رفتن کانون خانوادهها می شود.
همچنین یک جامعه شناس در این باره گفت: اگرعقد موقت در جامعه فرهنگ سازی شود قطعا در جهت رفع مسائل اجتماعی مثمرثمر خواهد بود. متاسفانه جامعه به این پدیده به عنوان یک موضوع هوسرانی نگاه میکند، نه یک موضوعی برای حل برخی از مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه، چرا برخی از افراد جامعه روابط نامشروع و مخفی دو جنس را هوسرانی نمی دانند اما عقد موقت را اینگونه تعبیر میکنند.
این کارشناس آسیبهای اجتماعی استانداری لرستان اضافه کرد: خداوند متعال عقد موقت را برای مواقع اضطراری در نظر گرفته است اما متاسفانه مردان متاهل نسبت به این مهم بیشتر رغبت دارند و موضوع عقد موقت درجامعه ما از نگاه عرفی بدی برخوردار است.
اگر محلی برای دفاع از حقوق و شرایط اجتماعی زن وجود داشته باشد ازدواج موقت نه تنها برای بانوان مشکلی ایجاد نمیکند بلکه شرایطی را ایجاد خواهد کرد که به برخی ارتباطات نامشروع خاتمه یابد
طهماسبی افزود: رعایت اصول شرعی در روابط بین زن و مرد در جهت حل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه مفید خواهد بود و اگر این مهم در راه درست و شرعی انجام نشود معضلی به معضلات دیگر جامعه اضافه خواهد شد کما اینکه این معضل در جامعه ما وجود دارد و کسی نمیتواند این مهم را کتمان کند.
این استاد دانشگاه یادآورشد: گاه برخی مردان برای تنوع و خوشگذرانی و برای رعایت چارچوب شرعی اقدام به عقد موقت میکنند که این موضوع برای جامعه ایجاد معضل خواهد کرد.
این جامعه شناس خاطر نشان کرد: برخی از مردان متاهل برای توجیه عقد موقت خود موضوع را کمک و انجام ثواب می دانند در حالی که آنها بدون هیچ چشم داشت و توقعی می تواند احسان و انفاق داشته باشند و با خدا معامله کنند که البته امروزه معامله با خدا به صورت یک آرمان درآمده است و نباید ثواب و خیری که انجام می دهیم ابزاری باشد برای رسیدن به اهداف، بلکه باید در جهت رضای خدا باشد.
طهماسبی عنوان کرد: در برخی خانوادههای مذهبی و سنتی دختر و پسر به منظور آشنایی بیشتر اقدام به عقد موقت کرده ـ البته با رعایت جنبه های شرعی آن ـ و سپس آن را دایم و رسمی میکنند.
وی تصریح کرد: همه دستگاههای فرهنگی، تبلیغی و اطلاع رسانی در این راستا نقش اساسی دارند که باید با ظرافت، حوصله و صبر عقد موقت را جایگزین روابط نامشروع کنند تا جامعه به انحطاط و قهقرا کشیده نشود چرا که اگر امروز برکت از خانواده و جامعه از بین رفته به خاطر مشکلات اخلاقی و نامشروع رایج در جامعه است.
یک روانشناس نیز در این بار میگوید: اکثر کسانی که اقدام به ازدواج موقت میکنند معمولا در خانوادههایی با مسائل و مشکلات اقتصادی تحت عنوان خانوادههای بدسرپرست یا بیسرپرست زندگی میکنند که به علتهای عدیدهای از جمله اعتیاد و خشونت، نظام بنیادین خانواده آنها از هم گسیخته شده است. او گفت: ازدواج به عنوان مهمترین و عالی ترین رسم اجتماعی، برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد همواره مورد تاکید قرار گرفته است.
قدرت الله نعمتی سرابی با بیان اینکه این مفهوم رابطه انسانی پیچیده ظریف و پویایی است که از ویژگیهای خاصی برخوردار است، ادامه داد: امروز علیرغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییردر شیوههای زندگی و سایر مسائل موجود اجتماعی تعدادی از افراد برای تامین نیازهای مادی،عاطفی و جنسی خود اقدام به ازدواج موقت کوتاه مدت میکنند تا بدین وسیله بتوانند به اهداف خود دست پیدا کنند.
وی تصریح کرد: براساس آمار ذکر شده سهم مردان متاهل در ازدواج موقت بیشتر از مجردهاست و براساس همین آمار ازدواج موقت با افزایش رشد 25 درصدی در جامعه روبرو است. این روانشناس اضافه کرد: رشد این مهم، آسیبهای اجتماعی زیادی را به دنبال خواهد داشت و باعث کاهش موفقیت ازدواج دایم، بالارفتن سن ازدواج، ایجاد بحران هویت در نوجوانان وجوانان، شکستن حریم خانواده و نقش زنان در جامعه، سست شدن بنیاد خانواده، زیاد شدن بی بندوباری درجامعه و تشدید بحرانهای متعدد اجتماعی وایجاد انواع بیماریهای عفونی خطرناک و... خواهد شد.
این درحالی است که عدهای از مردان با گرفتن شناسنامه المثنی که اسم همسر یا همسرانشان در آن قید نشده، اقدام به این ازدواج سهل وآسان کرده که هیچ نیازی به مدارک ندارد.
وی تصریح کرد: اگر روند این گونه پیش برود و برخی از مردان متاهل اقدام به ازدواج موقت کنند، شاهد بروز پدیدهای شوم در کشور و استان لرستان خواهیم بود. امید میرود با وجود نگرش منفی و فرهنگی به خصوص در لرستان و همراهی و همسویی دست اندرکاران جامعه، بتوان برخورد مناسب و راهکارهای اصلاحی در این زمینه اندیشیده کرد.
اکثر کارشناسان معتقدند که در شرایط کنونی ازدواج موقت به راهی برای تنوعطلبی برخی افراد تبدیل شده که در آن اکثرا بیشتر مردان متاهل به آن علاقه نشان دادهاند تا مجردها. برخی از آنها همچنین با تاکید بر تاثیرات مثبت ازدواج موقت در کاهش آسیبهابی اجتماعی، تسهیل شرایط و تغییر دیدگاه جامعه در این باره را موثر در گسترش آن به عنوان یک ابزار کاهش دغدغههای اجتماعی میدانند
یک کارشناس مسائل دینی و فقهی با اشاره به اینکه درجامعه ما هنوز ازدواج موقت به عنوان یک اصل موثردر کاهش جرم و فساد شناخته نشده است و به آن به عنوان یک فساد نگریسته میشود ادامه داد: از دید همه اقشار جامعه ازدواج موقت وجهه جالبی ندارد در صورتی که یکی از مسائل دینی است.
یک کارشناس مسائل حقوقی خانواده نیز در این باره گفت: ازدواج موقت با یک تامل و نگاه عمیق در هر صورت یک ضرورت اجتماعی و یک قانون کلی و انکار ناپذیر است اظهار کرد: افراد جامعه باید نسبت به این مقوله توجه ویژه داشته باشند. این کارشناس مسائل خانواده ادامه داد: برخی از بانوان در ابتدای زندگی خود مرد را در تنگا قرار داده و مهریه های خود را مطالبه و به اجرا میگذارند و در این راستا چه بسا بسیاری از محکومیتهای مالی در زندانها مربوط به مهریه و نفقه است.
این کارشناس افزود: همین عامل باعث شده که اکثر جوانان به منظور گریز از تعیین و پرداخت مهریه های سنگین که متاسفانه در خانواده های سنتی نیز باب شده به سمت ازدواج موقت تمایل بیشتری پیدا کنند.
عبدالی حسنوند با بیان اینکه هدف خداوند از آفرینش انسان رسیدن به کمال و هدف از ازدواج رسیدن به آرامش است، اظهار کرد: قانون آفرینش باید به گونهای مدیریت شود که انسان کامل از آن حاصل شود. وی تصریح کرد: با توجه به شرایط فعلی اجتماع ما که سن ازدواج در جامعه بالا رفته و مسائل پیچیده و تورم و بیکاری نیز چاشنی آن شده است مشاهده می شود که جوانان کمتر رغبت به سمت ازدواج دایم دارند که مسوولان امر باید در این راستا تمهیدات ویژهای را اتخاذ کنند.
قسمت اول
جهان پیش از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، به گونه ای است که ظلم و ستم بیداد می کند و جامعه انسانی را به جایگاهی می رساند که از خویشتن خویش ناامید شده و موعود وعده داده شده را می طلبند تا بنیان هر چه ظلم و ستم را از ریشه برکند و عدل و داد را در میان مردم جاری و ساری کند. این جهان دارای ویژگی هایی است که در ادامه از لسان روایات به بیان برخی از آنها خواهیم پرداخت.
امام صادق علیه السلام در حدیثی درباره نقش زنان در دوران پیش از ظهور فرموده است: « و می بینی که زنان در حکومت داری چیره شده و هر کاری که روی می دهد، مطابق میل آن هاست».(1)
در این دوران مردان شخصیت خود را از دست داده و از کثرت معاشرت با زنان مصداق بارز اشباه الرجال می شوند و با این روحیه، در همه زمینه ها چه زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی مغلوب هواهای نفسانی زنان هستند و همین معنا در رابطه با خود حکومت داران نیز وجود دارد و کشورها زنان را در کارهای حکومتی دخالت می دهند و یا با رأی خود مردم، زنان را به عنوان مهره های اصلی حکومت انتخاب می کنند.
امام علی علیه السلام نیز فرموده است: «هنگامی که زنان بر امور جامعه مسلط شوند و دختران زمام کار در دست گیرند و کودکان به امارت رسند... .»(2)
در سخنی از امام صادق علیه السلام در توصیف چنین شرایطی می خوانیم: « خواهی دید که مردانی خواهند آمد که ثروت فراوان داشته و هرگز زکاتی از آن نداده اند».(3) رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرموده است: « خواهید دید که اندوخته حرام غنیمت شمرده می شود و پرداخت زکات زیان و خسارت»(4) و باز در سخن دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: « در آن هنگام خواهی دید کسی که روزی حلال را می جوید، مذمت شده و آن که حرام را می طلبد، ستایش و تعظیم می شود».(5)
در دوران قبل از ظهور ملاک ارزش ها به طور کلی عوض می شود و پول و قدرت و ریاست و هواپرستی حرف نخست را می زنند، در چنین محیطی احکام الهی نیز زیر پا گذاشته می شود؛ زیرا زندگی مردم مطابق با امیال نفسانی شان می شود و در نتیجه دیگر جایی برای اجرای احکام الهی باقی نمی ماند.
در این دوران وضعیت مساجد به گونه ای است که در ظاهر از بهترین سنگ ها و کاشی ها آذین شده و با بهترین فرش ها مفروش گردیده و عود و عنبر در مجمرهایش می سوزند، اما واقیعت و بطن آن طوری است که از درِ آن تا محرابش سراسر نیرنگ و دروغ و بر منبرها کفر و الحاد رخنه کرده و مسلمانان را از اسلام ناب دور می سازد.
امام صادق علیه السلام در سخنی در این باره فرموده است: «مساجد را خواهی دید که لبریز از افرادی است که از خدا نمی ترسند. برای غیبت و خوردن گوشت اهل حقیقت جمع می شوند و به توصیف شراب مست کننده می پردازند».(6) در سخنی از امام علی علیه السلام نیز می خواینم: « مسجدها در آن زمان از گمراهی، آباد و از هدایت، ویران است. قاریان و عامران [سیاست گذاران اعتقادی و اجتماعی] آن ناامیدترین مردم به خدایند، گمراهی از ایشان شروع شده و به آنان باز خواهد گشت؛ پس حاضر شدن در مسجدهای آنان و قدم برداشتن به سوی آن ها کفر به خدای بزرگ است، مگر کسی که از گمراهی آنان با خبر بوده باشد؛ در این حال مسجدهای آنان با عملکردشان از هدایت ویران خواهد شد».(7)
مهم ترین ضربه ای که در این دوران به جامعه انسانی وارد می شود و در سایر ابعاد نیز اثری عظیم بر آن می گذارد، دین داری و دین باوری انسان هاست که از میان تمام جوامع، جامعه مسلمین این ضربه را بیشتر بر کالبد خود احساس می کند؛ چرا که او از بهترین معارف و اصیل ترین فرهنگ های آسمانی برخوردار بوده و اینک پوچ بی محتواست. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است: « آن هنگام قرآن کهنه می شود و بدعت ها در آن صورت می گیرد ... و خواهی دید که دین دست خوش نظرها گشته و کتاب و احکام خدا تعطیل می شود ... ».(8)
در این دوران جامعه بشری در اثر دوری از مربی دلسوز، انسان کامل و ولی خدا، ارزش های اصیل خود را فراموش می کند و رو به پوچی می گذارد؛ زیرا اندک اندک در اثر کم شدن فقیهان راستین و پابرجا در طریق اهل بیت علیهم السلام، گروهی فقیه نما جای ایشان را خواهند گرفت که این خود موجب انحطاط هر چه بیشتر و فراگیرتر جوامع خواهد شد. امام عسکری علیه السلام در سخنی این دوران را این چنین توصیف کرده است: « هر یک از دین شناسان که نفس خود را حفظ کرده و از دین خود مراقبت نموده و با هوا و هوس مخالفت ورزیده و مطیع امر مولای خود است، مردم می توانند [در احکام خدا] از او پیروی کنند؛ البته چنین شخصی نیست، مگر برخی از فقیهان نه همه آنان؛ چرا که بعضی از آن ها زشتی ها و جنایاتی مرتکب می شوند که پست ترین طبقه مردم مرتکبند. پس از ایشان به نام ما چیزی را نپذیرید که آن ها کرامتی نزد ما ندارند».(9)
امام علی علیه السلام نیز فرموده است: « و دانشمندان به سوی کذب و دروغ روی آورده و به شک و شبهه مایل می شوند؛ آنگاه است که پرده از حجاب ها برگرفته شده و خورشید از مغرب طلوع می کند. در آن هنگام منادی از آسمان فریاد می کند: "ای ولی خدا! ظاهر شو برای زنده سازی"»(10)
شرایط به گونه ای می شود که دیگر خبری از امنیت باقی نخواهد ماند و اساساً نابود می شود. حتی امنیتی برای نفس کشیدن وجود ندارد. سمیای این جهان، جهان در هم ریخته و پرآشوبی است؛ زیرا هنگامی که انسان از دایره بندگی و اطاعت خالق خود بیرون رود و نظم درونی اش بر آشوبد و از حقیقت انسانی خود خارج شود، تمام نظام بیرونی او نیز آشفته خواهد شد. در حدیثی آمده است: « آسمان و این زمین لایتناهی غبارآلود می شود و امنیت از راه های زمینی و هوایی برداشته می شود...».(11)
گفتگو پیرامون آیه شریفه 256/ بقره (لا اکراه فی الدین ...) راه گشای ما در رفع بسیاری از ابهامات، اجرای احکام اسلام میباشد. و میتواند به عنوان یک اصل راهبردی و درخشان در سر لوحه نظام مترقی اسلام، در هنگام گفتگو و تعامل با پیروان دیگر ادیان معرفی گردد.
به همین منظور نخست، به فضای نزول آیه و شأن نزول آن، به عنوان مصداق بارز و نمونه آشکار چگونگی رفتار و تعامل با دیگران، اشاره میشود؛ سپس به پاسخ برخی پرسشها درباره چگونگی رفتار در مجموعه نظام اسلامی و چگونگی رفتار با پیروان دیگر ادیان وفرهنگها، به طور مختصر میپردازیم.
فضای نزول و شأن نزول آیه شریفه:
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(بقره/ 256)؛ در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواىِ داناست.
آیه شریفه فوقالذکر، در سوره بقره میباشد. و نزول آیات سوره بقره بدون تردید پس از هجرت به مدینه آغاز گردیده است. و چندین سال به طول انجامیده است . (ر.ک:معرفت، هادی، تلخیص التمهید، ص 101) یعنی در زمانی که نظام اسلامی در حال شکلگیری و استحکام بوده است .
درباره هنگام نزول آیه شریفه فوق، چندین داستان، نقل شده است؛ که با وجود اختلاف نقل قولها، آنچه در همگی مشترک است، این است که عدهای پیرو آئینهای دیگری غیر از اسلام بودند و پیامبر(ص) به دستور خداوند متعال ، از اجبار آنان برای گرویدن به اسلام، جلوگیری فرمودهاند . (ر.ک؛ تفسیر المیزان، نمونه، مجمعالبیان، ابنکثیر، روحالمعانی و... ذیل آیه شریفه)
پیرامون لغات آیه بیشتر بدانیم !
لاإکراه ؛
کَره:ناپسند داشتن، امتناع (ر.ک:مقاییس اللغه، قاموس قرآن، التحقیق فی کلمات القرآن)چنان که در قرآن مجید میخوانیم: « لیحق الحقَّ و یُبطِلَ الباطِلَ ولو کَرِهالمجرمونَ » ؛ «اکراه» به معنی اجبار و بدون رضایت میباشد. (انفال ، 8)
عبارت لااکراه فی الدین میتواند، جمله خبری باشد و بیانگر حقیقت تکوینی باشد، که «در پذیرش دین و باورهای قلبی، اجبار وجود ندارد» و حتی محال است. و میتواند، لااکراه فی الدین یک جمله انشائی و حکم تشریعی باشد:که از اجبار و تحمیل در دین، نهی کرده باشد. (ر.ک:المیزان، ج 2، ص 347 ـ روحالمعانی، ذیل آیه 256 بقره و...)
الدین ؛
راغب اصفهانی گفته است؛ «دین برای انقیاد و اطاعت از شریعت، اعتبار شده است» (ر.ک:مفردات راغب)
در قرآن مجید، «دین» در هر سه معنا استعمال شده است:
1ـ به معنای شریعت و مجموعه احکام و دستورات (حج :78) و (آلعمران:83)
2ـ به معنای جزاء و محاسبه: (ذاریات :5 و 6)
3ـ به معنای اطاعت و انقیاد: وَ مَن احسنُ دینا ممّنْ اَسلَمَ وَجهَهُ لله و هو محسن (نساء:125)
ولی آنچه مناسب با آیه شریفه مورد بحث است، معنای اول و سوم میباشد؛ به این معنا که «دین» مجموعهای از اعتقادات و دستورالعملها میباشد؛ و شخص دیندار کسی است که با اطاعت و انقیاد، از باورهای باطنی و سلوک ویژهای در ظاهر بهرهمند باشد. که بهترین آن درشریعت اسلام و اسلام بندگان تجلی میکند.
پاسخی برای ابهام ذکر شده :
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «لا إکراه فی الدین» یعنی اجباری در دین نیست. در صورتی که در احکام شرعی ما اگر کسی از دین اسلام روی گردان شد و خود را مسلمان ندانست مرتد شمرده شده و قوانین جزایی سختی در انتظارش است. حال چگونه می توان این دو موضوع رابا هم جمع کرد ؟!
برای روشن شدن جواب باید توجه داشت که آیه ی شریفه ی «لا إکراه فی الدین» در قرآن کریم ادامه ای هم دارد که توجه به مابقی آیه که در حکم علت برای عدم اجبار در دین است، خود پاسخگوی جواب این اشکال است. در سوره ی مبارکه ی بقره آیات 256 و 257 آمد است:
«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ ؛ در قبول دین اکراهى نیست زیرا که راه رشد از راه گمراهى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کافر شود و به پروردگار ایمان آورد، به دستاویز محکمى چنگ زده که گسستن در آن وجود ندارد و خدا شنوا و آگاه است.»
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «لا إکراه فی الدین» یعنی اجباری در دین نیست. در صورتی که در احکام شرعی ما اگر کسی از دین اسلام روی گردان شد و خود را مسلمان ندانست مرتد شمرده شده و قوانین جزایی سختی در انتظارش است
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ ؛ خداوند سرپرست آنانى است که ایمان آوردهاند. آنها را از تاریکیها به عالم روشنایى خارج مىسازد و آنانى که کافر شدند، سرپرست آنها طاغوت است. آنها را از عالم روشنایى به تاریکیها خارج مىسازد و اینها هستند که یاران آتش بوده و براى همیشه در آن مىمانند.»
در این آیات شریفه از دو مطلب مهم پرده برداری شده است:
1.انسان همانند دیگر مخلوقات مختار است و مجبور آفریده نشده است.
2.خداوند با اعطای عقل و فرستادن رسول، راه هدایت و گمراهی را به بشر نشان داده است و به او گفته است که هر کس راه هدایت را در پیش گیرد به ریسمان محکم الهی دست یافته و در آخرت رستگار خواهد بود و هر کس در راه ضلالت افتد در جاده های تاریکی و گمراهی می افتد و از اهل دوزخ خواهد بود.
با در نظر گرفتن این دو مطلب می توان نتیجه گرفت که: مختار بودن انسان در پذیرش دین بدان معنا نیست که از پذیرش دین حق سر باز زند. همچنانکه: مختار بودن انسان در حفظ جان و سلامتی خود بدان معنا نیست که جایز باشد خودکشی کند یا در حفظ سلامتی خود کوتاهی نماید. (ترجمه المیزان، ج2 ، ص: 523 )
در دین اکراه وجود ندارد!
خداى تعالى دنبال جمله ؛" لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ"، جمله" قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ"، را آورده، تا جمله اول را تعلیل کند، و بفرماید که چرا در دین اکراه نیست، و حاصل تعلیل این است که اکراه و اجبار - که معمولا از قوى نسبت به ضعیف سر مىزند- وقتى مورد نظر قرار مىگیرد که قوى و ما فوق (البته به شرط اینکه حکیم و عاقل باشد، و بخواهد ضعیف را تربیت کند) مقصد مهمى در نظر داشته باشد، که نتواند فلسفه آن را به زیر دست خود بفهماند، (حال یا فهم زیر دست قاصر از درک آن است و یا اینکه علت دیگرى در کار است) ناگزیر متوسل به اکراه مىشود، و یا به زیر دست دستور مىدهد که کورکورانه از او تقلید کند و ... اما امور مهمى که خوبى و بدى و خیر و شر آنها واضح است، و حتى آثار سوء و آثار خیرى هم که به دنبال دارند، معلوم است، در چنین جایى نیازى به اکراه نخواهد بود، بلکه خود انسان یکى از دو طرف خیر و شر را انتخاب کرده و عاقبت آن را هم (چه خوب و چه بد) مىپذیرد و دین از این قبیل امور است، چون حقایق آن روشن، و راه آن با بیانات الهیه واضح است، و سنت نبویه هم آن بیانات را روشنتر کرده پس معلوم مىگردد که رشد در پیروى دین وغى در ترک دین و روگردانى از آن است، بنابر این دیگر علت ندارد که کسى را بر دین اکراه کنند.
ایمان قلبی با اجبار حاصل نمی شود!
قرآنى که به کفّار مىگوید: «هاتوا برهانکم»( انبیاء، 24)، طرفدار برهان است نه اجبار. جملهى «لااکراه فى الدین» (بقره، 256) بیانگر آن است که ایمان قلبى با اجبار حاصل نمىشود؛ بلکه با برهان و حکمت و موعظه و اخلاق و دیدن نتیجه کار، چنین ایمانى پیدا مىشود؛ البته این بدان معنا نیست که هر کس در عمل بتواند هر منکرى را انجام دهد و بگوید من آزادم؛ زیرا در اسلام، نهى از منکر، جهاد، تعزیرات، حدود، دیات و قصاص براى برخورد با قانون شکنان و زشت سیرتان وجود دارد.
حضرت امام می فرمایند: « راه آخرت راهی است که جز با قدم اختیار نمی توان آن را پیمود ، سعادت بازور حاصل نمی شود .
فضیلت و عمل صالح بدون اختیار فضیلت نیست و عمل صالح نمی باشد و شاید معنای آیه شریفه (لااکراه فی الدین ) نیز همین باشد . بلی ، آنچه درآن اِعمال اکراه و اجبار می توان نمود ، صورت دین الهی است نه حقیقت آن.» (آداب الصلوه، امام خمینی ، ص 373 ؛ سوره نور ، آیه 33)
اسلام مبارزه با اسلام و توطئه علیه نظام وتجاهر به فسق را اجازه نمی دهد و با این امر با نهایت شدت مخالفت می کند. اسلام در جای خود رحمت و رأفت ومدارا وتسامح ودر جایی دیگر شدت وغلظت وخشونت وسختگیری را روا می دارد. در اسلام بتی بنام آزادی ودموکراسی که بالاتر وبرتراز دین باشد، وجود ندارد اما در فرهنگ غربی دین تنها در حد یک سری توصیه های اخلاقی است مانند سفارشهای یک حکیم و واعظ که بعضی از مردم عمل می کنند وبرخی دیگر هم عمل نمی کنند، گناهکار خود می داند و کشیش و کلیسا هم برای خود زندگی می کنند
دین دارای سه بخش اعتقاد قلبی ، اقرار زبانی وعمل به دستورات دینی است اما رکن اساسی دین اعتقاد قلبی وباور است وبه همین دلیل هیچ کس را نمی توان مجبور به پذیرش اعتقادی خاص کرد .
در واقع معتقدات هر کس در صندوقچه فکر و قلب اوست که برای کسی دسترسی به آنجا ممکن نیست و معنای آیه شریفه بیان همین امر واقعی و تکوینی است که گوهر دین قابل اکراه و اجبار نیست.» (پرسش ها وپاسخها ، آیت الله مصباح ، ج 4، ص 38)
نبود قانون ظلمی بزرگ است!
اگر رفتار زشت برخى از افراد سبب اذیت و آزار دیگران شد، مىتوان از قدرت و زور استفاده کرد؛ زور، خوب است؛ امّا ظلم، بد.
اگر قدرت نباشد، افراد خودسر قانونشکن، جامعه را به فساد مىکشند. «لو لادفع اللّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض»(بقره، 251)
کوتاه سخن آنکه در ایمان قلبى، اکراه و اجبار راه ندارد و با زور، ایمان واقعى تحقق پیدا نمىکند؛ ولى هر کجا از فردى به هر عنوانى کارى سرزد که سبب فتنه و فساد است باید جلوى آن را گرفت و این ربطى به ایمان قلبى ندارد.
به علاوه هر کس کارى را پذیرفت باید لوازم آن را هم بپذیرد. مثلاً شاگرد، حق ندارد سر کلاس با لباس شنا بیاید و یا بخوابد؛ زیرا ورود در کلاس باید همراه با پذیرفتن شرایط کلاس باشد. اگر کسى اسلام را پذیرفت، حق ندارد با استناد به آیه «لااکراه فى الدین» بگوید: من آزادى و اختیار دارم و مىتوانم از دین برگشته و مرتد شوم و کسى حق ندارد با من کارى داشته باشد! زیرا این ارتداد، سبب ایجاد تشنّج و هرج و مرج و تردید در دیگران مىشود.
ولیکن از آنجا که حتی طبق اصول دموکراسی، اقلیت، تابع قانون اکثریت است و طوائف ذکر شده از غیر مسلمانان، اقلیت جامعه را تشکیل می دهند ، موظف به رعایت شئونات اسلامی در جامعه می باشند و چنانچه منکری از آنها در جامعه ظهور کند مانند سائرین از سوی حکومت و مردم مورد نهی قرار خواهند گرفت .
بنابراین همانطور که همه افراد جامعه موظف به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی هستند و با فرد متخلف از این قوانین برخورد می شود، با افرادی هم که قوانین اجتماعی را زیر پا می گذارند برخورد خواهد شد.
اسلام مبارزه با اسلام و توطئه علیه نظام وتجاهر به فسق را اجازه نمی دهد و با این امر با نهایت شدت مخالفت می کند. اسلام در جای خود رحمت و رأفت ومدارا وتسامح ودر جایی دیگر شدت وغلظت وخشونت وسختگیری را روا می دارد.
در اسلام بتی بنام آزادی و دموکراسی که بالاتر و برتر از دین باشد، وجود ندارد اما در فرهنگ غربی دین تنها در حد یک سری توصیه های اخلاقی است مانند سفارشهای یک حکیم و واعظ که بعضی از مردم عمل می کنند و برخی دیگر هم عمل نمی کنند، گناهکار خود می داند و کشیش و کلیسا هم برای خود زندگی می کنند. همانگونه که اگر کسی دروغ بگوید و یا غیبت نماید او را بازداشت نمی کنند شراب خواری و قمار بازی و عریان گردی هم همچنین است لذا اگر به زن نیمه عریانی بگویند چرا اینگونه به کوچه و خیابان آمده ای؟ پاسخ می دهد، به شما ارتباطی ندارد و اصلاً به چه حقی به خود اجازه می دهید در امور دیگران دخالت کنید، و چه بسا کار به شکایت و دادگاه هم بیانجامد.(استاد مصباح ، پرسشها و پاسخها ، جلد 4 ، ص 39)
فرآوری : زهرا اجلال
بخشی از آیات قرآن کریم به بیان ثواب و عقابیست که در قیامت نصیب انسانها می شود. به آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وعده بهشت و نعمتهای بهشتی داده شد و کسانی را که به آیات الهی و دعوت فرستادگان او پشت کرده و به گناه و معصیت خو کردند از جهنم و عذابهای آن برحذر داشت.
میزان جزا و پاداش اعمال
در این مقاله به این موضوع می پردازیم که میزان جزا و پاداش اعمال چقدر خواهد بود؟ به عبارت دیگر گنهکار را چه میزان عذاب می کنند و اهل طاعت و بندگی را تا چه حد پاداش می دهند؟
در قیامت عذاب به میزان گناه است
از آیات سوره نبأ به دست می آید که هر گناهی تنها یک عذاب خواهد داشت؛ به اصطلاح یکی در برابر یکی. خداوند متعال در بیان مجازات تبهکاران می فرماید:
«لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَ لَا شَرَابًا * إِلَّا حَمِیمًا وَ غَسَّاقًا * جَزَاءً وِفَاقًا * إِنهَُّمْ کَانُواْ لَا یَرْجُونَ حِسَابًا * وَ کَذَّبُواْ بَِایَاتِنَا کِذَّابًا»؛ (24-28/نبأ): دوزخیان در جهنم نه هوای خنکى مىچشند و نه آشامیدنى باب طبعی؛ مگر آب جوشان و چرکاب و خونابهاى از بدن دوزخیان و این جزایی است که با اعمالشان وفق دارد (بیشتر نیست)؛ زیرا اینها کسانی بودند که به روز حساب امیدى (باوری) نداشتند و آیات ما را به شدت و با همه وجود انکار مىکردند.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این بخش می فرماید: « "جَزاءً وِفاقاً" دلالت دارد بر مطابقت کامل بین جزا و عمل، پس انسان با عمل خود نمىجوید مگر جزایى را که مو به مو مطابق آن باشد.» (المیزان20/273)
دو نکته مهم
در مورد این اصل ممکن است سوالهایی پیش بیاید که ما در اینجا دو نکته ذکر می کنیم تا پیشاپیش، جواب آنها را داده باشیم.
نکته اول: برخی کارهای نامشروع در نظر ما یک گناه است اما در حقیقت و در واقع با این کار دو گناه صورت گرفته است از این رو دو تا هم جزا و عذاب خواهد داشت. مانند این نمونه:
«یَانِسَاءَ النَّبىِِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِْ وَ کاَنَ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرًا»(30/احزاب)؛ اى همسران پیامبر! هر کس از شما کار بسیار زشت آشکارى مرتکب شود عذاب براى او دو چندان خواهد شد، و این کار برای خدا آسان است.
علت این عذاب دو برابر، دو گناهه بودن معصیت های آشکاری است که همسر پیغمبر صلی الله علیه و آله مرتکب می شود: یک گناه همان فعل حرامی است که انجام می دهد و گناه دوم، لطمه زدن به آبرو و حیثیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. (ر.ک تفسیر نمونه17/283) بنابراین عذابشان دو چندان است.
نکته دوم: این جزای موافق هم بعد از این است که آن گناه با شوینده هایی که خدا قرار داده است پاک نشود و با داروهایی که او مقرر کرده درمان نشود. این پاک کننده ها و داروهای درمانگر عبارتند از: توبه، عمل صالح، رنج دنیوی، سختی جان کندن، فشار قبر، عذاب برزخ، شفاعت(انبیا و اولیا ع علما و شهدا و صلحا و ...) ، دعای گذشتگان و آیندگان و ...
در نهایت اگر شدت و عمق گناه به حدی بود که هیچکدام از این امور نتوانست در آن کارگر بیفتد نوبت به سوزاندن زخم می رسد که فرمودند: «آخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ»؛ آخرین دارو و راه درمان سوزاندن است.(نهج البلاغه، خطبه 168)
در هر صورت، این یک قانون الهی است که فرمود: «مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى إِلاَّ مِثْلَها»؛ آنان که به صحنه قیامت و حساب، کار بد بیاورند، جز به مانند آن مجازات نبینند. (160/انعام)
اما ثواب حداقل ده برابر است
در همان آیه 160/انعام آمده است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»؛ هر کس که کار نیکی به صحنه حساب بیاورد ده برابر به او پاداش خواهند داد؛ یعنی ده ثواب در مقابل یک عمل صالح به او می دهند.
اگر هم گفتیم «حداقل» با در نظر گرفتن آیاتی بود که به زودی ذکر خواهیم کرد.
نکته مهم : این ثواب به شرط بقاء عمل در نامه اعمال است زیرا اعمال صالح ممکن است در اثر برخی گناهان دچار آسیب شده و همه یا بخشی از آنها نابود شود از این رو فرمود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ»؛ هر کس حسنه ای را بیاورد ده برابر پاداش به او می دهیم.
سخنی تکان دهنده از امام سجاد علیه السلام
حضرت مرتب می فرمود: «وَیْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَهُ»؛ وای بر کسی که جمع کیفرهای تک تک او از ده تا ده تا ثوابی که به او می دهند بیشتر شود.(معانی الاخبار/248)
بلکه بیش از ده برابر
خداوند متعال در آیه 89 نمل و نیز 84 قصص می فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها»؛ هر کس عمل صالحی بیاورد پاداشی بهتر نصیب او می شود. همانطور که ملاحظه می شود این خیریت در تعداد خاصی منحصر نشده است و می تواند شامل بیش از ده برابر هم بشود.
بلکه هر چه بخواهد
خداوند متعال می فرماید: «وَ الَّذِى جَاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ * لهَُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبهِِّمْ ذَالِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ»؛ و آنکه سخن راست و درست آورد و کسانى که آن را باور کردند، اینانند که پرهیزکارانند. براى آنان هر چه بخواهند نزد پروردگارشان فراهم است. این است پاداش نیکوکاران. (33-34/زمر)
عجیب ترین وعده خدا به مؤمنین
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه 38 سوره مبارکه نور « لِیَجْزِیهَُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَ یَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیرِْ حِسَابٍ» اینگونه می نویسد: معنى جمله " لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا" این است که خداى تعالى به ایشان در مقابل هر عمل صالحى که در هر باب کردهاند پاداش بهترین عمل در آن باب را مىدهد و برگشت این حرف به این مىشود که خدا در اعمال صالح ایشان خردهگیرى نمىکند، تا باعث نقص عمل و انحطاط ارزش آن شود، در نتیجه عمل حسن ایشان احسن مىشود.
کلمه فضل در جمله " وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ" به معناى عطاء است، و این خود نص در این است که خداى تعالى از فضل خودش آن قدر مىدهد که بیش از اعمال صالح آنها می شود. از این آیه روشنتر آیه 35 سوره ق است که مىفرماید:" لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ" هر چه بخواهند و تصور کنند ما به ایشان می دهیم و نزد ما پاداشهایی دارند فراتر از تصورشان.
و این پاداش زیادى غیر از پاداش اعمال است و از آن عالىتر و عظیمتر است؛ چون چیزى نیست که خواسته انسان به آن تعلق گیرد و یا با سعى و کوشش به دستش آورد و این عجیبترین وعدهاى است که خدا به مؤمنین داده و ایشان را به آن بشارت مىدهد. ( ر.ک: المیزان 15/179-180)
گریزی به یک روایت
اکنون معنای این روایت قدری برای ما روشن می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ لِعَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ مِنَ اللَّهِ مَکَاناً یَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ»؛ به حقیقت که برای علی (علیه السلام) و شیعیان او در نزد خدائنت متعال جایگاهی است که اولین و آخرین (تمام) مخلوقات حسرت آن را می خورند.(إرشاد القلوب ج2 ص292)
آفرینش موجودات عاقل- چه جن و چه انس در چرخه ی نظام هستی، به گونه ای است که همگی به منظور رشد و تعالی روحی به عبادت و بندگی به درگاه خداوند بی همتا نیازمندند، و این حقیقتی است که خداوند عالم در کلام نورانی خویش پرده از روی آن برداشته و به زیبایی در این باره می فرماید:(و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)1
بدیهی است که این عبادت و بندگی چیزی نیست که ذره ای برای آن قدرت بی مثال سود و نفعی داشته باشد، بلکه حقیقت است که با انجام آن، چیزی به خدا افزوده نمی شود و با ترک آن نیز، چیزی از قدرت و عظمت آن مطلق بی نیاز کم نمی شود، این طایفه جن و انس هستند که به عبادت حضرت حق محتاجند، چرا که عبادت برای مخلوق چون آب گوارایی است که با آن می تواند زمین دل خود را سیراب کرده و به حیات معنوی خویش تداوم بخشد.
بنابراین هم طایفه جن و هم گروه آدمیان، همگی باید همواره در پیشگاه خداوند بی مثال، سر بندگی فرود آورده و پیشانی بر خاک بسایند.
یکی از افراد طایفه جن، موجود پلید و خبیثی است به نام ابلیس، که با توجه به مطالب بیان شده، به این نتیجه می رسیم که او نیز، از ناحیه خداوند بی نیاز، موظّف به عبادت و بندگی به درگاه آن قدرت بی مثال است، حال در اینجا این پرسش مطرح است که آیا آن موجود خبیث نیز، در میدان عبادت قدمی برداشته است؟ یا اینکه پرونده اعمالش خالی است از هرگونه عبادت و بندگی و چیزی از خود در این وادی به جای نگذاشته است؟!
در پاسخ به این پرسش باید گفت: که ما تاکنون جسته و گریخته در مورد عبادات شیطان مطالبی شنیده و یا دیده ایم، اما موضوع را به طور کامل مورد دقت و بررسی نظر قرار نداده ایم و لذا به منظور افزایش اطلاعات، شایسته است که اندکی بیشتر پیرامون این موضوع به مطالعه بپردازیم.
با مراجعه به منابع دینی و روایات گهربار پیشوایان معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین) به روشنی می یابیم که شیطان لعین به مقتضای جن بودنش، مدتی در میان طایفه جن زندگی می کرد و با آنها رفت و آمد و معاشرت داشت، تا اینکه در میان آنها فساد و فتنه و خونریزی به راه افتاد، در این هنگام خداوند اراده کرد که همه آنها را نابود کند، به این منظور عده ای از ملائکه را فرستاد تا با آنها جنگیده و طومار زندگیشان را در هم بپیچنند، آنها نیز همین کار را انجام داده اند، اما در این میان شیطان جان سالم به در برد و توسط ملائکه اسیر شد، او به ملائکه گفت: مرا با خود به آسمان ببرید، تا در آنجا با شما باشم و خدای خود را عبادت کنم، ملائکه از خداوند در این زمینه، کسب تکلیف نمودند و خداوند به آنها اجازه داد و لذا او را با خود به آسمان بردند و در آنجا به عبادت و بندگی پرداخت.2
کجا رفتند کسانی که با صاحب الزمان ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده ایم که قطع ارتباط نموده ایم و گویا هیچ نداریم. آیا آن ها از ما فقیرتر بودند؟ اگر بفرمائید به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرّمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است زیرا پرهیزگارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد. ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.(1)
علّامه سید مهدی بحرالعلوم(ره): این بزرگوار یکی از مشتاقان و ارادتمندان حقیقی حضرت ولی عصر(ع) بوده اند، که پیوسته متوسّل به آن حضرت می شدند.
ایشان در زمان تحصیل با میرزای قمی (ره) همدرس بودند و مرحوم میرزا می گوید: چون استعدادش زیاد نبود من غالباً درس ها را برای ایشان تقریر می کردم. بعد از اینکه من به ایران آمدم و چندسالی گذشت بار دیگر به زیارت عتبات عالیات موفّق شدم. در این زمان سید بحرالعلوم اشتهار علمی زیادی پیدا کرده بود و وقتی با ایشان ملاقات کردم، ایشان را دریای موّاجی از علم دیدم. وقتی سّر قضیه را از ایشان جویا شدم، در خلوت اینگونه برایم تعریف کردند:
«شبی به مسجد کوفه رفته بودم، دیدم آقایم حضرت ولی عصر(ع) مشغول عبادت است ایستادم و سلام کردم. جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند پیش بروم. من کمی جلو رفتم ولی ادب کردم و جلوتر نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا، پس چند قدمی جلوتر رفتم باز هم فرمودند: جلوتر بیا. و من نزدیک شدم تا آنکه او آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مبارکش چسبانید. در آن هنگام آنچه را خداوند متعال می خواست که به قلب و سینه من سرازیر شود، سرازیر شد.»[2]
البته در موارد دیگری نیز عنایات حضرت (ع) شامل حال ایشان گردیده و موفق به زیارت حضرت شده اند، که ما به ذکر همین مورد اکتفاء می کنیم.[3]
دانشمندان دریافتهاند که یک چُرت کوتاه مدت، باعث تقویت قوای ذهنی میشود.
به گزارش ایسنا، در آزمایشها مشخص شد داوطلبان بعد از چرتی کوتاه، به راحتی توانستهاند مسایل جانبی موجود در فکر خود را رفع و رجوع کنند.
پروفسور سارا مدنیک، مسئول این پژوهش، میگوید:
"ما دریافتیم که بعد از مدتی تلاش برای حل کردن مشکلات، یک چُرت کوتاه موجب خلاق شدن ذهن فرد میشود. تحقیقات ما در حال حاضر فقط شامل خواب کوتاه مدت است."
پژوهشگران بر این باورند که خواب کوتاه مدت منجر به وجود آمدن ارتباط جدیدی میان بدن و مغز میشود، بدون آن که اتفاقاتی که قبل از خواب وجود داشت، در این موضوع دخالتی داشته باشند